سال 2010 و دوستي يك پسر و يك دختر 1
نوشته شده توسط :

 

 

پسر: سلام . چطوری ؟ خوبی؟

دختر: مرسی خوبم . خیلی خوبم و یک نگاه معنی دار (بقول امروزيها نخ دار‌! ) به پسر

...

 

 

 

دختر : سلام عزیزم . چطوری ؟ خوبی؟

پسر: سلام عزیز دلم . مرسی بد نیستم . تو چطوری ؟

دختر : مرسی . می دونی ؟ می خوام یک چیزی بهت بگم . نمی دونم الان بگم یا بعد؟

پسر: بگو عزیزم

دختر : نه! ... حالا زوده ..... باشه بعد

هفته چهارم
!

 

 

هفته پنجم

دختر : سلام عزیزم ... چیزی که هفته پیش می خواستم بهت بگم این بود که دوستت دارم ... عاشقتم ... زندگی بدون تو برام بی معنیه . تمام!!!! آینده خودمو با تو می بینم . اگه تو نباشی آینده برای من هیچه

و کلی از این حرفا..... و پسر باور می کنه!

پسر :

 

 

هفته ششم

پسر: امروز یک دختری توی خیابان آمد از من یک آدرس پرسید . منم...

دختر : دیگه چی ؟!!! دلمو شکستی . تو که می دونی من چقدر حسودم

دختر: چرا این کارو کردی؟

پسر: من که کاری نکردم فقط جواب سوالشو دادم....

دختر : یک قول به من میدی؟

پسر: بله

دختر : قول بده دیگه با هیچ دختری حرف نزنی

پسر: باشه عزیزم قول میدم... 

روابط سالم و صمیمی و رمانتیک بدون برقراري كوچكترين تماس (حتي يك بوسه!) ادامه دارد و ...

و ...

...

.....

....

...

..

.

ماه هجدهم

دختر : برام خواستگار آمده

پسر: غلط کرده

دختر: چرا؟ خوب طوری که نیست اونم بالاخره آدمه !

پسر : تو چه جوابی بهش دادی ؟

دختر : هنوز هیچی  !

پسر: ما کلی قرار مدار با هم داشتیم ! حالا می خوای اونو بذاریش جای من ؟

دختر : یه چیزی رو می دونی ؟ اون هیچ وقت نمی تونه جای تو رو بگیره !

پسر :من چیکار کنم ؟

 دختر : نمی دونم ! فقط به من فکر نکن ! من اگه بدونم تو به من فکر می کنی آب خوش از گلوم پایین نمی ره !  

                                        ....[{EzRaEel}]....

 

!!!!!میگم برو زودتر زن بگیر

پسر :حسودیت نمی شه ؟

دختر : نمی دونم چرا دیگه از این که تو رو با دختر دیگه ای ببینم حسودیم نمی شه !!

 پسر: در فکر و خیال خود ..... من می دونم چرا !؟

بعدش پسر از خاطرات خوش گذشته می گه و دختر هم برای خالی نبودن عریضه مراسم آبغوره گیری رو اجرا میکنه !!!  
 

دوران خوش دختر و دوران تحول پسر شروع می شه!!!

 

دید پسر نسبت به دختر ها عوض می شه.

 

 قلبش نسبت به واژه هایی از قبیل دوستت دارم و عاشقتم مقاوم میشه...

 

 

حالا اگر مورد مشابهی برای پسر پیش بیاید در آینده !! 

 
روز اول
پسر : سلام
دختر : سلام 
پسر : بريم خونه؟!
دختر : نه!
پسر : مگه به من اعتماد نداری ؟
!!!!دختر : چرا ... خووووووب ولی
در اینجا پسر مراسمی بنام مخ زنی را شروع می کنه و موفق هم می شه علتش هم حرفهایی هست که بتازگی از دختر قبلی یاد گرفته !!!
پسر : تو که می دونی من چقدر دوستت دارم؟؟؟
دختر : آره ..... ولی ..... آخه
پسر : من قول می دم برای خواستگاریت بیام و بگیرمت
دختر : جدی می گی ؟؟؟؟ و قند توی دلش آب میشه!!!!
پسر : آره قربونت برم ... و با یک نگاه عاقل اندر سفیه به دختر
یواش یواش دل دختر نرم می شه و رضایت می ده...
و پسر : پس بریم !
 
عصر همان
ریییییینگ ........ رییییینگ (صداي زنگ موبايل پسر) 

 

 پسر که با رفتن دختر به خواب عمیقی فرو رفته در حالیکه خسته است با زحمت و غرغر گوشی را بر می دارد...
با ديدن اسم دختر با صدايي بلند ميگه : SHIT !!!!!
پسر بله ؟
دختر : سلام
پسر : سلام خوبي ؟
دختر : مرسی . باهات کار دارم 
پسر : اي بابا تو که یک ساعت بيشتر نیست از اینجا رفتی ... چي ميخواي ؟! 
دختر: میخوام دوباره ببینمت .... میتونم فردا دوباره بیام خونتون!!!!
  پسر : در حالیکه موفقیت بزرگی کسب کرده می گه چرا که نه.....
 

 

 و این چرخه رو خودتون ادامه بدید و دلیل خیانتهای امروزه دوستیهای دختر و پسرا رو پیدا کنید
 
روز

                                     ....[{EzRaEel}]....

پسر: سلام

دختر : سلام

پسر: چطوری؟

دختر : بد نیستم مرسی
 


هفته اول

پسر: سلام

دختر : علیک سلام

پسر: چطوری؟

دختر : بد نیستم مرسی . تو چطوری؟

 

 

هفته دوم

پسر: سلام

دختر : علیک سلام . چطوری؟

پسر: قربانت . بد نیستم . تو چطوری؟

دختر : مرسی .... خوبم

 

 

هفته سوم 

دختر: سلام




:: بازدید از این مطلب : 714
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 17 فروردين 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: