نوشته شده توسط : شاهین ناجا

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
ترکه رو ختنه میکنند . میگن باید دامن بپوشی میگه :
پدرسگا مگه چقدرش رو بریدین

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-

یه روز یه ترك رو به جرم دزدی می برن دادگاه .قاضی می گه خجالت بكش این دفه چهارمه كه میای دادگاه .تركه به قاضی می گه تو خجالت بكش كه هر روز اینجا یی

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
مهم این نیست که قشنگ باشی،قشنگ اینه که مهم باشی،ولی حیف که نه قشنگی نه مهم.

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
زندگی مثل بازی حكمه مهم نیست كه دست خوب داری مهم اینه كه یار خوب داشته باشی اینطور شاید بتونی بازی باخته رو ببری .

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
یه سوال شرعی دارم باتوجه به تحریم ایران ومشکل هسته ای وگرانی به نظرشما خوشگلاهنوزبایدبرقصن ؟؟

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
پسر نوح با بدان بنشست

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

حالا برو خونه زندگیشو ببین: ویلا, پرادو, N95 , جنیفر . . .


^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
می دونی بد ترین درد دنیا چیه !؟

.

.

.

لابد فكر می كنی اینه كه آدم بمیره یا اینكه عشقش بمیره

.

.

.

نه احمق !

.

.

.

اینه كه اس ام اس های تكراری چند سال پیش رو برات بفرستن

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-

به همسرت نیکی کن . اگر همسر نداری به دوست دخترت نیکی کن . اگر دوست دختر نداری یکی پیدا کن . اگر پیدا نکردی تلاش کن . اگر تلاشت نتیجه نداد خاک بر سرت کنن بی عرزه بی خاصیت

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
اگه از من بپرسن که بهترین،زیباترین،شجاع ترین و محبوب ترین آدم کیه؟انگشتم رو طرف تو می گیرم و می گم:مطمئنا این نمی تونه باشه

^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-

اگه فکر کردی بری قید چشاتو می زنم اگه فکر کردی بری ازت به آسونی دل می کنم آفرین یه بار تو عمرت درست فکر کردی


^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-
اگر من شیرین بشم تو فرهاد/ من لیلی بشم تو مجنون/ من نرگس بشم تو سام/ من حوا بشم عمرا تو آدم نمیشی
^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-



:: بازدید از این مطلب : 869
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 17 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

قلم در دست گرفتم و می نویسم
اما نمی دانم برای چه یا برای که
تنها می دانم دلی تنگ دارم که دیگر تاب شکستن ندارد
و نمی داند غصه هایش را بر کدامین کاغذ سفید هدیه کند که توان آن را داشته باشد
دل من کاغذی می خواهد از جنس بی نهایت که تک تک آوای غم خویش را بر آن بنوازد و هرگز به او نگویم
دل من
کاغذ تمام شد..........

نازنین



:: بازدید از این مطلب : 806
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

می شود گاهی صدا ها را شنید اما گوش دادن چیز دیگریست
می شود گاهی خیلی چیزها را دید اما نگاه کردن چیز دیگریست
می شود گاهی دست کسی را گرفت اما پرواز دادن چیز دیگریست
می شود گاهی کسی را دوست داشت اما برای او از همه چیز گذشتن چیز دیگریست

نازنین



:: بازدید از این مطلب : 1037
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

خوب من
غصه هایم را به که گویم وقتی بی محابا به گریه هایم می خندی
وقتی که من دستهایت را می گیرم و تو به چشمهایم نگاه هم نمی کنی
وقتی که می دانی می خواهمت و سکوت می کنی
نازنینم
که را می شناسی که بر عشقی چنان سوزان مانند آن که من به تو دارم چشم ببندد؟
با من اینگونه نباش
گل یاد آور عشق است و بهارش کوتاه مگر نمی دانی عاشقان زودتر می شکنند؟

نازنین



:: بازدید از این مطلب : 1265
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 

غضنفر پری دریایی میبینه بهش میگه زن من میشی  پریه میگه من که آدم نیستم غضنفر بهش میگه فکر کردی من آدمم
............................

به غضنفر میگن بابات مرده بیا بریم بهشت زهرا میگه دروغ میگید یه چیزی شده نمیخواید به من بگید

..............................

 

یارو می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن طرف می گه : تکون بخوری با لگد می زنم تو سرت !!!
..........................................

 

 
غضنفر يه مگس ميگيره, بش ميگه بپر.. مگسه ميپره. مگس رو ميگره يه بالشو ميكنه, بش ميگه بپر.. مگس به زور ميپره . باز مگس رو ميگيره اون يكي بالشم ميكنه, بش ميگه حالا بپر... مگسه نيمپره. بعد غضنفر ميگه : حالا ما نتيجه ميگيريم كه وقتي بالهاي مگس رو بكنيم ، مگس كر ميشه
..............................................

 


یارو می ره دستشویی، می زنه آفتابه رو لتو پار می کنه.
بهش می گن: چرا آفتابه رو این جوری کردی؟
می گه: برام ژست گرفته بود!

............................

غضنفر می ره ماشینش رو بیمه کنه،
آقاهه بهش میگه: خدا کنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی.
غضنفر میگه: الهی تو هم از این پول خیر نبینی

............................

دو تا دختر داشتند با هم صبحت مي كردند. دختر اولي: تو چرا اينقدر به نامزدت علاقه نشون ميدي؟ دختر دومي: مي‌دوني، آخه اون پولداره، ... مهربونه، ... پولداره، ... جوونه، ... پولداره، ... قد بلنده، ... پولداره !!!

.............................

 



:: بازدید از این مطلب : 894
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.

در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.

پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.

انگار همین دیروز بود.

راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.

به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.

آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.


 

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.

در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کرد.


 

نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید !

 



:: بازدید از این مطلب : 802
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

امریکا: شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر میکند.احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرید و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود.پلیس از مردم امریکا عذرخواهی می کند.پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد.شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید.

ایتالیا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!

فرانسه:شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.

انگلیس:شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.

  آلمان:شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.

سوئیس: شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.

  عراق:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند.در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

چین:شما خلاف می کنید.شما اعدام می شوید!

امارات:شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس ،از کشور های همجوار دختر وارد می کنید!

هندوستان:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.

هلند: از آنجا که همه کار های خلاف در این کشور خلاف محسوب نمی شوند بنابراین شما خواهر و مادر تان را هم که به یکدیگر پیوند بزنید باز هم خلاف محسوب نمی شود و پلیس دستگیرتان نمی کند!

روسیه:شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

  یک کشور آسیایی که اسمشو نمیاریم: شما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند.شما ناپدید می شوید.یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود.دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد.پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند.اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند.بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند.در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری ، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید. نگران نباشید...!

 



:: بازدید از این مطلب : 1051
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

روی ميز صبحانهء شما اين ميوه‌ها گذاشته شده‌اند، كه يكی را بايد انتخاب كنيد:

۱. سيب

۲. موز

۳. توت فرنگی

۴. هلو

۵. پرتقال

 

اولين انتخاب شما كدام خواهد بود؟

لطفاً خوب فكر كنيد و به ميز غذا حمله‌ور نشويد!

اين يک امتحان بزرگ است و نتيجۀ آن شما را متحير خواهد كرد.

انتخاب شما چيزهای عجيبی در مورد شما خواهد گفت.

باز هم فكر كنيد و قبل از انتخاب‌كردن به انتهای نامه نرويد.

پس از انتخاب برای شناخت خودتان نتيجه را در انتهای نامه ببينيد...

عجله نكنيد، خوب فكر كنيد!

.

.

.

.

.

.

 

با توجه به انتخاب شما...

سيب:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول سيب بخورد.

 

موز:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول موز بخورد.

 

توت‌فرنگی:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول توت‌فرنگی بخورد.

 

هلو:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول هلو بخورد.

 

پرتقال:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول پرتقال بخورد.

 

اميدوارم كه باانجام اين تست شناخت بهتری از خودت به دست آورده باشی.

توجه به نتيجۀ اين تست می‌تونه تو را به سمت آسودگی و درک و فهم و آرامش و سلامتی و ابديت و حقوق بشر و پول و انرژی حق مسلم ما و... راهنمايی كنه، پس نسبت بهش بی‌تفاوت نباش.

همچنين من ميدونم كه الان خيلی دلت ميخواد كه منو پيدا كنی...☻

خب تو دستت به من نميرسه و نمی‌تونی منو پيدا كنی، چون من خودم الآن دارم دنبال اونی ميگردم كه اينو واسم فرستاده بود!J

روز خوبی داشته باشی!

 



:: بازدید از این مطلب : 1492
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

هر زمان شايعه اي روشنيديدو يا خواستيد شايعه اي را تکرار کنيد اين فلسفه را در ذهن خود داشته باشيد!



در يونان باستان سقراط به دليل خرد و درايت فراوانش مورد ستايش بود. روزي فيلسوف بزرگي که از آشنايان سقراط بود،با هيجان نزد او آمد و گفت:سقراط ميداني راجع به يکي ازشاگردانت چه شنيده ام؟

سقراط پاسخ داد:"لحظه اي صبر کن.قبل از اينکه به من چيزي بگويي از تومي خواهم آزمون کوچکي را که نامش سه پرسش است پاسخ دهي."مرد پرسيد:سه پرسش؟سقراط گفت:بله درست است.قبل از اينکه راجع به شاگردم بامن صحبت کني،لحظه اي آنچه را که قصدگفتنش را داري امتحان کنيم.

اولين پرسش حقيقت است.کاملا مطمئني که آنچه را که مي خواهي به من بگويي حقيقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنيده ام."سقراط گفت:"بسيار خوب،پس واقعا نميداني که خبردرست است يا نادرست.

حالا بيا پرسش دوم را بگويم،"پرسش خوبي"آنچه را که در موردشاگردم مي خواهي به من بگويي خبرخوبي است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد:"پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم که حتي درموردآن مطمئن هم نيستي بگويي؟"مردکمي دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد:"و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که مي خواهي در مورد شاگردم به من بگويي برايم سودمند است؟"مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"سقراط نتيجه گيري کرد:"اگرمي خواهي به من چيزي رابگويي که نه حقيقت داردونه خوب است و نه حتي سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من مي گويي؟

 

 

 

                                                    [{EzRaEel}]

 



:: بازدید از این مطلب : 761
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 

از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
1-ثروت، بدون زحمت
2-لذت، بدون وجدان
3-دانش، بدون شخصیت
4-تجارت، بدون اخلاق
5-علم، بدون انسانیت
6-عبادت، بدون ایثار
7-سیاست، بدون شرافت
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه‌اش داد

                                                    [{EzRaEel}]



:: بازدید از این مطلب : 751
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 

آورده اند که بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمو د . شیادی چون شنیده بود بهلول
دیوانه است جلو آمد و گفت :
اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون سکه های او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم :.....

اگر سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی !!!
شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود . بهلول به او گفت :
 تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ،آنگاه من نمی فهمم که سکه های تو از مس است .

  مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرار نمود .

                                                    [{EzRaEel}]



:: بازدید از این مطلب : 844
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

از کليه دوشيزگان قدبلند زيباروي واجد شرايط زير تقاضا داريم تقاضانامه‌ها و رزومه خود را جهت ربودن دل بنده به صورت پيغام در قسمت نظرات يا به وسيله ايميل به نشاني بنده بفرستند.

بديهي است پس از انجام بررسي‌هاي کامل، نام افراد داراي صلاحيت به وسيله همين تريبون اعلام خواهد شد

نکته: ما تو کارمون پارتي بازي نداريم، يعني لطفا از قرار دادن پول نقد در نامه يا پيغام خود بپرهيزيد و هي نگيد ما فاميل فلاني هستيم

شرايط پذيرش

1. سن بالاتر از 18سال و کمتر از 22سال باشد.

2. قد کمتر 165سانتيمتر و بالاتر از 175سانتيمتر نباشد.

3. افراد خيلي ترکه‌‌اي و زيادي چاق قابل پذيرش نيستند. (چون من حوصله رژيم چاقي و کلاس لاغري ندارم)

4. هر وقت من خواستم مي‌ريم هر رستوراني که من گفتم. آبگوشت، کوفته، کله‌پاچه و ميرزاقاسمي با کلي سيرترشي دوست دارم.

5. اهل کادو خريدن و هر روز لاو ترکوندن نيستم
6.اگر خداي نکرده، زبانم لال، خدا اون روز زو نياره 

ادامش ادامه مطلب



:: بازدید از این مطلب : 777
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

8 روش مفيد برای جلوگيري از بي شوهري!! 
 

 

در راستاي اينکه بحران بي شوهري در جامعه امروز بوجود آمده کليه خانمهاي محترم مي تونن از روش هاي زير استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .
۱. روش کوزه ايي :همان روش قرن هاي قديم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه مي رفت پسر به کوزه مي خوره کوزه بشکست و بعد چنين گفته اند که : اگر با من نبودش هيچ ميلي چرا ظرف مرا بشکست ليلي نتيجه گيري : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشي شدن آبه .

۲. روش عرفاني :چهل شبانه روز جلوي خونه رو آب و جارو ميکني و ده تا شمع روشن ميکني شکلات بين مردم تقسيم ميکني تا مرد آرزوهات بياد. نتيجه گيري : در صورت کمبود شمع ميتونين فانوس هم روشن کنين .

۳. روش سوسکي :بخاطر ترس از يه سوسک که حتي ميتوني خودت اون رو تو خونه يا کوچه کار بزاري همچين محکم ميپري تو بغلش و بهش مي چسبي که هيچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه . نتيجه گيري : با تشکر از کليه سوسک هاي محترم مقيم مرکز و حومه .

۴. روش تيپ :انواع تيپ هاي مختلف روي خودت پياده ميکني بيست و دو کيلو لوازم آرايش روي خودت خالي ميکني و سعي ميکني تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوري که هرکس که تو خيابونه مجبور بشه حتما يک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خيابون مي ايستي تا شوهر مناسب سوارت کنه . نتيجه گيري : خطر احتمال از بين رفتن آبروي چندين و چند ساله تان وجود دارد

اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نيست اين دفعه !
۵. روش خر خوني : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بيست کلاس ميشي بلاخره تو کل سال هاي مدرسه يه خر خون ديگه پيدا ميشه که بياد سراغت و باعث بشه که نترشي . نتيجه گيري : اگه شوهر پيدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدين و بعد ترک تحصيل کنين.
۶.روش مايه داري : با دوستان توي انواع پارتي هاي شبانه و پيست هاي اسکي و باشگاه هاي بيليارد و بولينگ هر کوفت و زهر مار ديگري که ميتوني شرکت ميکني و حواست فقط به يه شوهر مناسب هست تا چيز هاي ديگه . نتيجه گيري : سعي کنين هميشه چند ميليون در کيف خود داشته باشين.

7. روش فاميلي :يه کاغذ بر ميداري و اسم تمام پسرهاي فاميل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش مي نويسي بعد شروع به بررسي و تفکيک ميکني و اونهايي که شرايط را دارن رو انتخاب ميکني و يه برنامه ريزي براي عمليات تاکتيکي که بلاخره يه کدوم رو خفت کني . نتيجه گيري : مي تونين روي يه بچه پنج ساله براي بيست سال آينده برنامه بريزين.

8. روش نامردي : جلوي يکي از اين ماشين هاي پليس يه دفعه مي پري پسره رو ميگيري تو بغلت و دستت رو ميکني تو دستش و ازش... (سانسور ) ميگيري تا بعد از تعهد توي کلانتري مجبور بشه که باهات ازدواج کنه . البته اين روش براي اونهايي است که از کليه روش هاي بالا نا اميد شده اند



:: بازدید از این مطلب : 814
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : جمعه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

مامان
- بعله ؟
- من مي خوام به دنيا بيام ...
- باشه .
- مامان
- بعله ؟
- من شير مي خوام
- باشه
- مامان
- بعله ؟
- من جيش دارم
- خب
- مامان
- بعله ؟
- من سوپ خرچنگ مي خوام
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من ازون لباس خلبانيا مي خوام
- باشه
- مامان
- بعله؟
- من بوس مي خوام
- قربونت بشم
- مامان
- جونم ؟
- من شوکولات آناناسي مي خوام
- باشه
- مامان
- بعله ؟
- من دوست مي خوام
- خب
- مامان
- بعله ؟
- من يه خط موبايل مي خوام با گوشي سوني
- چشم
- مامان
- بعله ؟

 
بقیش ادامه مطلب



:: بازدید از این مطلب : 814
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : جمعه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

این متن جالب و خنده دار

امیدوارم خوشتون بیاد
 

من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛


 

سلام حالت خوبه؟


 

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن


 

باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم؛


 

- حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید؛
- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برای همین گفتم؛
- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛
- منم می تونم بیام طرفت؟
آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛
- نه الآن یکم سرم شلوغه!!!
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
- ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب
می ده!!! ول کن هم نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!..


 

نتیجه اخلاقی:خودتون بگید بهتره


:: بازدید از این مطلب : 801
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 3 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 15 صفحه بعد