نوشته شده توسط : شاهین ناجا

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.

جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت.

روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.

همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ ))

جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانهء خویش نبینم؟ ))



:: بازدید از این مطلب : 1186
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 

................

 

‎1چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
2. چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟
3. چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟
4. چرا تو خونه ۴٠ متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟
...............


:: بازدید از این مطلب : 557
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

تولد تولد تولدم مبارک



:: بازدید از این مطلب : 1073
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

س ام اس مخصوص "روز ولنتاین"

نميگم دوستت دارم

نميگم عاشقتم
ميگم ديونتم كه اگه يه روز ناراحتت كردم بگي بيخيال ديونست




اس ام اس ويژه روز ولنتاین

قلب مهربانت مثلثي را مي ماند در درياي عشق
مرا در خود كشيدي برموداي من !!!


اس ام اس ويژه روز ولنتاین

اي دوست به جز عشق تو در سر من هوسي نيست
جز نقش تو بر صفحه ي دل نقش كسي نیست



اس ام اس ويژه روز ولنتاین

بهترين لحظه، لحظه ايست كه فكر كني فراموشت كردم، بعد 1 اس ام اس از طرف من بياد كه توش نوشته ميميرم برات !
ولنتاینت مبارک !


 


 


اس ام اس ويژه روز ولنتاین

يادته بهت گفتم كه خشت ديوار دلتم، تو هم منو شكستي
ولي اشكالي نداره، حالا خاك زير پاتم !



اس ام اس ويژه روز ولنتاین

با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا آخر شب بیدارم . عشق من دست تو یعنی خورشید. گرمی دست تو را کم دارم . . .



اس ام اس ويژه روز ولنتاین

قاب عكستو زدم جاي ساعت ديواري
از اون موقع به بعد تو شدي تمومه لحظه هام . . .



 

SMS VALENTINE


 




عمري با غم عشقت نشستم
به تو پيوستم واز خود گسستم
وليکن سرنوشتم اين سه حرف بود
تو را ديدم. پرستيدم . شکستم


SMS VALENTINE


زندگی عشق است افسانه نيست آنکه عشق راآفريد ديوانه نيست





SMS VALENTINE

عشق آن نیست که هر لحظه کنارش باشی عشق آن است که پیوسته به يادش باشي




SMS VALENTINE

بزرگترین آرزوم اینه کوچکترین آرزوت باشم




SMS VALENTINE

تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند




SMS VALENTINE

اي کاش که معشوق ز عاشق طلب جان مي کرد، تا که هر بي سرو پايي نشود يار کسي !!!




SMS VALENTINE

دوست داشته باش و زندگی کن!زمان برای همیشه از آن تو نیست


حرفهايي هست براي نگفتن و ارزش عميق هر كسي به اندازه ي حرفهايی است كه براي نگفتن دارد و كتاب هايی نيز هست براي ننوشتن و من اكنون رسيده ام به آغاز چنين كتابي...






SMS VALENTINE

کاش کسي تو دلمون پا نميذاشت... کاش اگه پا ميزاشت دلمون رو تنها نميذاشت... کاش اگه تنها ميذاشت رد پاش رو روي دلمون جا نميزاشت

 



:: برچسب‌ها: اس ام اس ولنتاین ,
:: بازدید از این مطلب : 1135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

 فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته “از این قسمت باز کنید” سخت تر از طرف دیگر است. ۵۴ ساله
- فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری. ۱۲ ساله
- فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی “دوستت دارم”. ۶۱ ساله
- فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . ۳۸ ساله
- فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. ۲۰ ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه “حالا باشه تا بعد” این یعنی “نه” . ۷ ساله
- فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. ۴۲ ساله
- فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند. ۶۴ ساله
- فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم. ۴۸ ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . ۵ ساله
- فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک “زندگی خوب” حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند. ۷۲ساله
- فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام. ۳۸ ساله
- فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل – رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. ۳۴ ساله
- فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. ۲۹ ساله
- فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. ۳۱ساله
- فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده. ۳۱ساله
- فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! ۲۷ ساله
- در زندگى فهمــیده ام در فکر عوض کردن همسرم نباشم. خودمو عوض کنم و وفق بدم به موقعیتها و مراحل مختلفه زندگیم تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو با خوشحالى و سرور ادامه بدم ۳۱ساله
- هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش میخوابه، من باید آدم درستى باشم.۴۲ ساله
- فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. ۵۰ساله
- فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت. ۳۵ ساله
- فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی! ۳۶ ساله
- من هنوز چیزی نفهمیدم, فعلا قضیه خیلی مبهمه. ۳۴ ساله
- من هم فهمیده ام همه چی رو با هم نمیشه داشت گاهی عشق ، گاهی پول ، گاهی آرامش. ۳۶ ساله
راستی شما چی از زندگی فهمــیده اید؟!!



:: بازدید از این مطلب : 928
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

125 سال پیش کارل بنز با ثبت اختراع شماره 37435 در اداره ثبت اختراعات رایش، اولین خودرو را به جهان معرفی کرد. از سال 1886 تاکنون بیش از 80 هزار اختراع در زمینه خودرو فقط به نام مرسدس بنز ثبت شده است


 

ثبت اختراع خودرو توسط کارل بنز
 
 
 


 


 

اولین خودروها با موتور 4 زمانه
 
 
 


 


 
باقیش ادامه مطلب

 
 
 



:: بازدید از این مطلب : 1111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کتی


تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی
و هنوز ...
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!

و اما جواب قصه از زبان دختر قصه :

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
ونمی دانستی
باغبان
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک ...
دل من گفت برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم
و هنوز
سال هاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض نگاه تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت ؟!



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 1247
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

کتی خوش اومدی



:: بازدید از این مطلب : 1124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 13 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
...
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث: ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها

ج: جسارت برای ادامه زیستن

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح: حق شناسی برای تزكیه نفس

خ: خودداری



:: بازدید از این مطلب : 945
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

بازم یه گل دیگه به گلامون اضافه شد ای شما و این هم افسانه



:: بازدید از این مطلب : 1155
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سكوت

 

سرنوشت بديه اول جاتو ازم گرفت

صبح فردا شد ديدم رد پاتو ازم گرفت

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1138
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سكوت

 


دختر كوچكی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینكه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.




:: موضوعات مرتبط: داستانهای جالب , ,
:: بازدید از این مطلب : 1223
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

از حساب و کتاب بازار عشــق هیچ گاه سر در نیاوردم ! هنوز نمی دانم چگونه میشود هر بار تو بی دلیل ترکم میکنی ...... مـن بدهکارت میشوم ؟؟!!!!!

.....

تــو میروی و قلب منهم به تــو میرود !! سفرتان به سلامت ! خوش باشید !! گاهی سری به خوابهایم بزنید !! خداحافظ ! 

.....

دلم با عشـــق تــو عاشق شد , تمام لحظه هایم بهترین شد , ولی بی مهریت کار دلم را ساخت ! دلِ تنهای مــن تنهاترین شد ....

........

ای بانو بیا حواسمان را پـرت کنیم , مال هرکس دورتر افتاد عاشق تر است , اول خودم ! حواسم را بده تا پرت کنم !

......

عشـــق را ای کاش زبانِ سخن بود .....

.....

دلِ مــن ساکن دیوار ودریست که تــو هر روز از آن میگذری .....



:: بازدید از این مطلب : 1219
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

در دادگاه عشـــق قســم قلبم بود , وکیلم دلم بود

و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان

قاضی نامم را با صدای بلند خواند و گناهم را دوست داشتن

تـو اعلام کرد پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ

کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را

بگو یم و من گفتم به تو بگویند : دوســـتت دارم

......

مـن از تو عکی گرفتم

تـو از مــن

ما دو نفریم اما ! 

در عکسهای هم نیستیم...



:: بازدید از این مطلب : 1166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

هر دفعـه ســـکوت میکنم تا کمی گوش فرا دهـم .... می گویی چرا سـاکتی ؟  آخر نازنینــم ..... این همـه گفتم و نشنیــدی   چطور ســـکوت را اینقــدر خوب می شنــوی ؟؟؟؟

......

چقدر از رویـا سرشارم   چقدر از واژه تهــــی   مدتـی.......   هر چند کوتاه   ســــکوت ......  بگـذار گاهی کم بیاوریم  دنیــا را چه دیدی ؟    شـایـد دوباره عاشـــق شدیم !!

.......

داشتی می گفتی !    ولی انگار مــن فرصت ندادم       می دانی خوبم    دیگر قلبم   تاب ندارد    بگذار تا گفته ها بماند برای بعد     کلید طلایی دلت را به مــن بسپـار      همۀ نگاه مهربانــت  مرا بــس است   تا تمام چراغهـای شــب را    برایت روشن بگـذارم .....        چـه جسارتی می خواهد  غافلگیر کردن تـــو     مــن ! این جسارت را داشتم

.......

کاش میشد این دلم دریا شود      باز عشقی اند او پیدا شود      کاش میشد عاشقی دیوانه شد    گرد شمع یار چون پروانه شد       کاش میشد جان ز تن بیرون شود      چشم ز هجران او پر خون شود     کاش میشد از خدا غافل نبود       کاش در افکار بی جاصل نبود

.....

میگن خدا ابر رو به گریه در میاره تا گل بخنده پس هر وقت بارون اومد یادن نره بخندی !



:: بازدید از این مطلب : 1120
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

بـه خداحافظی تلخ تــو سوگنــد نشــد که تــو رفتی و دلم ثانیـه ای بنـد نشد , لـب تــو میوۀ ممنـوع ! ولی لبـهایم هر چه از طعم لـب سرخ تــو دل کنـد نشــد ... با چراغی همـه جا گشتـم در شهـر هیـچ کـس ! هیـچ کـس هم بـه تــو ماننـد نشـد ! هـر کسـی در دلِ مــن جای خودش را دارد , جانشیـن تــو در ایـن سینـه خداونـد هم نشـد .... خواستنــد از تــو بگـوینـد شبـی شـاعرها عاقبـت با قــلم شـرم نوشتنـد : " نشـــد "

........

وقتـی معلم پرسیـد : عشـق چند بخشـه ؟  زود دستـی بالا بردم گفتم : یـک بخش , امـا ! از وقتـی تـــو رو شنـاختـم فهمیـدم عشــق 3 بخشــه : عطــش دیـدن تــو ... شــوق با تـــو بودن .... و انـدوهه بی تــو بودن

......

مـن غم را دز ســکوت .... ســـکوت را در شـب ... شـب را در بستــر ... و بستــر را برای اندیشیدن به تــو دوست دارم مــن بهـار را به خاطر شــکوفه هایـش ... زنـدگی را به خاطر زیباییهایـش .... و زیبایی را به خاطر تــو دوسـت دارم .... مــن دنیـا را به خاطر خدایـش .... خـدایی که تــو را خـلق کرد دوســــت دارم

........

بـا تــو ام بی حضـور تـــو   بی منــی بـی حضــور مــن

.......

حتـی اگر نباشی می آفرینمـــت !



:: بازدید از این مطلب : 1184
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شاهین ناجا

تقلب چیست !؟

یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن

شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو  !

.

.

.

یه تعریف دیگه ار تقلب !

۱٫یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان

۲٫تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان !

.

.

.

تعریف مراقب :...................

باقیش ادامه مطلبه



:: بازدید از این مطلب : 1115
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

جای خالیت را نفس عمیـق می کشم عطرت از تــو با وفا تر است !

....

اگه عمرم یـه نفـس بود واسه دیـدار تــو بـس بود .....

....

مـن ندانم کیـم , فقط میدانم که تـویی , شاه بیــتِ غزل زنـدگیــم !

......

مـن نمی گویم از قفــس آزادم کنیــد .... لااقـل در قفــس آزارم نـدهیـد !!!

.....

صـدایی جز ســـکوت نمی آید از سـاز بی صـدایـم ....

.......

بـه قهـوه خانـه رفتم تا فراموش کنم عشقمـان را و دفـن کنم اندوه خود را , اما تــو پدیدار شدی از فنجـان قهـوه ام : گـل رزی سفیــد  



:: بازدید از این مطلب : 1073
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

میخواهـم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

چـارۀ درد مرا باید این داد کند

از شما خفته چند

چـه کسی می آید

با من فریاد کند ؟

مشـت میکوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

مـن دچار خفقـانم , خفقـان

مـن به تنـگ آمده ام از همه چیز

بگـذارید هواری بزنم

 



:: بازدید از این مطلب : 1189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روشنک

مشـت میکوبم بر در

پنجـه می سایم بر در

من دچار خفقـانم, خفقـان

مـن به تنـگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هـواری بزنم

های ! با شما هستـم

ایـن درها را باز کنید .....

مـن بدنبال فضـا میگـردم

لـب بامی

سـر کوهی

دل صحـرایی

که در آنجـا نفسی تازه کنـم



:: بازدید از این مطلب : 1138
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()